۱۳۸۸ فروردین ۱۳, پنجشنبه

سخنی با آقای کیخسرو آرش گرگین

آقای گرگین راستش را بخواهید مطالعه مقاله شما دلم را شکست. احساس کردم که این مقاله را تحت تأثیر غلیان مقطعی احساسات نوشتید و پیش خود گفتم چه خوبست که روشنفکران ما اجازه ندهند که جزر و مد احساسات عنان قلم را از کف عقلشان برباید.

نوشتید که هیچ چیزی به جامعه بهایی بدهکار نیستید. بهاییان از کسی طلبکار نیستند جناب گرگین. آن فرهیختگانی هم که ندای دفاع از بهاییان سر دادند در پاسخ به تلنگر وجدان خودشان چنین کردند. اصلاً مگر دفاع از همنوع و هموطن نوعی معامله است که بدهکاری و طلبکاری در آن معنایی داشته باشد؟ اگر بخواهیم به سیاق شما به قضیه نگاه کنیم بهاییان که در یک قرن و نیم گذشته از هیچ نوع نامهربانی در وطن خودشان بی نصیب نبودند که خیلی بیشتر مستحق رد بدهی و ادعای طلبند. ولی در کجای بیانات پیشگامان این آئین یا پیامهای بیت العدل شما سخن از بدهکاری و طلبکاری میبینید؟ امر به خدمت به میهن و هم میهن ترجیع بند تقریباً تمام پیامهای بیت العدل خطاب به بهاییان ایران است. واقعاً غم انگیز است که شما اقدامات جامعه بهایی ایران در ارتقاء سطح آموزش و پرورش این کشور را ببینید و بگویید که جامعه بهایی "حاضر به هیچ گونه سهم گذاری ای نیست". آیا به زعم شما تنها موضع گیری در قبال "سهم به یغما رفته ی ایران در دریای مازندران" و "دفاع از خلیج همیشه فارس" نشانه وطن دوستیست؟ یعنی تلاش جوانان بهایی برای تربیت کودکان محروم محله های فقیرنشین حومه شیراز به هیچ هم نمی ارزد؟ یعنی جان دادن در راه اعتقاد به خدمت به عالم انسانی و صلح هیچ معنایی ندارد؟ یعنی کسی که بجای بیانیه های سیاسی صادر کردن و های و هو و جنجال قدم در راه گذارد و خدمت کند شایسته اینهمه نامهربانی از یار و اغیار است؟ کدام بخش از عمل آن جوان که بجای پارتی و عیش و نوش به سراغ کودکان سهل آباد میرود " تامین منافع فرقه ای" و "دو رویی اجتماعی" و "بی اخلاقی محض" است؟! آیا شما حقیقتاً دفاع بیت العدل از "زنان ایرانی مدام در منگنه" را ندیدید و نخواندید؟ مگر ما در مسابقه درد و رنج هستیم که از هولوکاست ممتد 1400 ساله سخن میگویید و سعی دارید رنج خود را برجسته تر از رنج بهاییان جلوه دهید؟! مگر وقتی بیت العدل از حقوق ایرانیان مظلوم دفاع میکند این دفاع را بر اساس مقایسه انجام میدهد؟! مگر احقاق حقوق مظلومان وابسته به مقدار ظلم است؟! به نظر میرسد که میفرمایید کوچکترها باید ساکت باشند و تا بزرگتر ها حقشان را نگرفته اند سر و صدا نکنند!

آقای گرگین؛

عجیب نیست که سالهاست مردم بینوای کشور ما در یافتن مسیر سعادت چنین حیران و سرگردانند. وقتی نقدهای روشنفکران ما به عباراتی چون "جادوگری و ابلیس منشی" مزین است و قشری که در طوفان عصبیت و افراط و تفریط فرهنگی باید چراغدار مدارا و ژرف اندیشی و خردمندی باشد اینچنین بی محابا بر دگراندیش میتازد و او را بخاطر شرح مستند ظلم در رژیم گذشته به "فرصت طلبی محض، معامله گری، و فقط و فقط به فکر ریش خود بودن" متهم میکند از مردم عادی که "نویسنده و مترجم" نیستند انتظار چه میتوان داشت؟ شما مدیران جامعه بهایی را به ولی فقیه مانند میکنید و بطور ضمنی مستبد و دیکتاتور میخوانید در حالی که در هزاران کتاب و نوشته بهایی ادبیاتی حتی نزدیک به آنچه شما در مقام نقد بکار میبرید دیده نمیشود.

ایکاش کسی انصاف را هم به شروط روشنفکری و دانشوری اضافه میکرد.

۲ نظر:

پيمان گفت...

آقاي گرگين در اين مقاله از گفتمان رايج توده اي هاي توبه كرده و بخشوده شده توسط دستگاه رژيم شاهنشاهي استفاده كرده اند كه احساست گرايي چپي را جانشين شاهپرستي افراطي نموده است.بي اطلاعي ايشان از بديهيات تاريخ معاصر وديانت بهايي موجب شده مطالبي صادر نمايندكه اعتبارو وجاهت علمي مقاله شان را زير سوال مي برد.خنده دار اينست كه اين قبيل اطلاعات را امروزه مي توان با حداكثر چند ساعت جستجو در اينترنت كسب كرد.

فریدون راستی گفت...

این مردک اسم واقعی اش امیر گرگین میباشد و صفحه زرتشت پاک را در تاریخ دوشنبه 29 آذر 1389 برابر با 20 دسامبر 2010 از من دزدیده است.
برای آشنایی بیشتر با وی به پیوند زیر بروید :
http://havishtan.com/chashte/?p=417