۱۳۸۷ بهمن ۱۴, دوشنبه

بازی بی پایان

کسانی که کشمکش های مداوم جامعه بهایی با حاکمیت و بهایی ستیزان را دنبال میکنند به راحتی میتوانند یک چرخه تکرار شونده را مشاهده نمایند: دایره بی انتهای تهمتها و دروغهای تکراری بهایی ستیزان از یک طرف و تلاش بهاییان برای پاسخگویی و رفع شبهات از طرف دیگر. با اینکه عمق سخافت دروغها و تناقض فاحش تهمتها و افترائات بهایی ستیزان آنقدر هست که ناظرین منصف را پوزخند بر لب آرد، واقعیت اینست که اینان در نبرد ناجوانمردانه و نابرابری که علیه بهاییان آغاز کرده اند تا حد زیادی موفق بوده اند. علتش هم بسیار ساده است. بهایی ستیزان از یک قانون ابتدایی ولی مؤثر پیروی میکنند: بهترین دفاع حمله است.

واقعیت اینست که بهایی ستیزان موفق شده اند جریان بازی را عوض کنند و بهاییان را در مسائلی که بشکل طبیعی نیازی به دفاع ندارند در موضع دفاعی قرار دهند. آنها صورت مسئله را عوض کرده اند و ذهن مردم را با استفاده از بلندگوهای دولتی و امکانات عظیم تبلیغاتی به سوالاتی تقلّبی و نامربوط بجای پرسشهای اصلی و حقیقی مشغول کرده اند. بهایی ستیزان موفق شده اند که افکار مردم را از توجه به مسائل اصلی مربوط به بهاییان منحرف کنند. چگونه؟ با ریختن کوه تهمتها و دروغهای بی اساس و سخیف بر سربهاییان و قرار دادن آنها در موضع تدافعی. بهایی ستیزان با اینکار به چند هدف میرسند: اول اینکه با نگاه داشتن دائم بهاییان در جایگاه یک متهم آنها را در ذهن مردم مشکوک و مصداق "تا نباشد چیزکی ..." قرار میدهند. دوم اینکه به زعم خودشان تمام انرژی و وقت بهاییان را صرف پاسخگویی و دفاع میکنند، به شکلی که جایی برای مطالبه حقوق باقی نماند. سوم اینکه اگر مردم ایران از صدها دروغ که در رابطه با بهاییان گفته میشود یکی را هم باور کنند باز بهایی ستیزان برنده اند. چهارم اینکه با این دروغها ظلم به جامعه بهایی را موجه جلوه میدهند. پنجم اینکه با حجم بالای اتهامات بی پایه، فعالین حقوق بشر را از مداخله و دفاع از بهاییان میترسانند، ششم اینکه بدین وسیله هرکه را که در صدد حمایت از بهاییان بر آید را شریک جرم آنان وانمود کرده و در نتیجه بهاییان را ایزوله میکنند. هفتم اینکه دوستان آشنای لباس شخصی (بخوانید عمّال حکومتی) را تحریک کنند که به آزار بهاییان بپردازند، و چون این آزار از یونیفورم پوش ها نیست آنرا "امواج سهمگین خشم ملّت غیور" بنامند و خود را از پاسخگویی معاف بدارند، و هشتم و مهمترین اینکه ذهن مردم را از طرح سوال اصلی منحرف میکنند. و اما سوال اصلی چیست؟

سوال اصلی قطعاً این نیست که چرا به نظر میرسد که بهاءالله در جایی ادعای الوهیت کرده، یا اینکه آیا در آن واحد سه همسر داشته یا نداشته، یا اینکه چرا دولت انگلیس به عبدالبهاء لقب سِر داده، یا اینکه چرا اماکن مقدسه بهاییان در اسرائیل واقع شده، یا اینکه چرا حکم حرمت ازدواج با محارم در دیانت بهایی آنگونه که حضرات می پسندند نیست، یا اینکه فلسفه تجدید اسباب خانه هر نوزده سال یکبار چیست. سوال واقعی هیچکدام از اینها نیست. سوال واقعی اینست که این مسائل اصولاً چه ارتباطی به بهایی ستیزان و حاکمیت دارد؟ چرا باید حقوق بهاییان منوط و مشروط و مربوط به اعتقاداتشان باشد؟ رئیس جمهور ما در پاسخ خبرنگاری که از تضییع حقوق بهاییان پرسید از نام پیامبر بهاییان سوال میکند! فرض کنیم اصولاً بهاییان پیامبر نداشته باشند، کجای قانون اساسی ذکر شده که رئیس جمهور تنها حافظ منافع و مدافع حقوق کسانیست که پیامبر دارند؟! مگر حکومت در آمریکا یا سایر کشورهایی که مسیحیان اکثریت و قدرت دارند هنگام ثبت نام جوانان مسلمان در دانشگاه ها از پیامبرشان میپرسند؟ مگر در بند نهم اصل سوم قانون اساسی دولت به عنوان ضامن اجرای قانون موظف به "رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینه‏های مادی و معنوی" نشده است؟ مگر اصل چهاردهم دولت و مسلمانان را موظف نمیکند که " نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند"؟ مگر اصل نوزدهم نمیگوید که "مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند"؟ مگر اصل بیستم نمیگوید که "همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند"؟ و بالاخره مگر اصل بیست و سوم نمیگوید که "تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‏ای مورد تعرض و موُاخذه قرار دارد"؟! پس چرا رئیس جمهور از پیامبر بهاییان میپرسد؟ میدانید اگر رئیس جمهوری شیطان بزرگ چنین بگوید چه بر سرش می آید؟ چرا باید باورهای مذهبی یک مادر پیرِ رنجدیده، حق گریستن بر مزارِ فرزندِ اعدام شده اش را ازاو بگیرد؟

بله عزیزان سوالاتی که حاکمیت سعی میکند پنهان کند اینهاست. وگرنه آقای دکتر ولایتی خوب میداند که هویدا بهایی نبوده و حتی اگر هم میبود دلیلی برای تخریب قبرستانهای بهایی نمیشد. دلیلی برای آزارها، تخریب ها، تصرف ها، اخراج ها، بازداشتها و اعدام ها نمیشد. ولی ایشان از اهانت به مردگان سخن نمیگوید، وذهن شنونده را مشغول کوهی از دروغها میکند تا کسی نپرسد پس چرا بهشت زهرا را خراب نمیکنیم، مگر شاه و سران ساواک مسلمان نبودند؟ چرا جلوی ورود جوانان مسلمان را به دانشگاه نمیگیریم، مگر قبله اول مسلمین نیز در اسرائیل واقع نشده است؟ اگر آنچه در مورد بهاییان میگویید درست است چرا به آنان اجازه دفاع نمیدهید؟

بله عزیزان، آقای ولایتی و آقای سید محمد کاظم احمدی و آقای سيد كاظم موسوي و دیگران خوب میدانند که دروغ میگویند و گمراه میگنند. ولی نومیدانه این چرخه فرساینده و این بازی متظاهرانه را ادامه میدهند تا شاید چند صباحی دیگر بتوانند مردم را بفریبند و عوام را گمراه کنند، تو گویی رگ حیاتشان از این فریب ها خون می گیرد.



این نوشتار را همچنین میتوانید در این سایت ها بیابید:

http://memory-and-history.blogfa.com/post-28.aspx


۳ نظر:

ناشناس گفت...

با درود بر شما.
از مطالعه مقاله تان بسیار لذت بردم و استفاده کردم. فقط نمی دانم که آیا ما باید در این دور باطل پاسخگویی به تهمتهای آقایان بیافتیم یا خیر؟ خوشحال می شوم که نظر شما و دوستانتان را در اینباره بدانم.
شاد باشید

سودایی گفت...

عالی بود. به نظر من جواب دادن دل جواب دهنده و اتهام زننده هر دو را خنک می‌کنه. نکته‌ای که باید بهش توجه کنیم، برد ناچیز این اتهامات است. ببینید که تمام قوای مملکت در یکسال اخیر بر ضد بهاییان جمع شد. از تمام جهات حمله شد. چه تبلیغات عظیمی در ماجرای تومار برای تحریک عوام الله کردند. اما هیچ نتیجه‌ای نداشت بقول شاعر
ای مگس، عرصه سیمرغ نه جولانگه تست
عرض خود می‌بری و زحمت ما می داری!
عالی بود!

ناشناس گفت...

شاهین جان بسیار جالب بود. البته من فکر نمی کنم که تهمت زدگان موفق بوده باشند. نمونه آنهم افکار عمومی بین المللی است که بهاییان را انسانهای صلح دوست و حضرات را تروریست و جتگ طلب می داند. آنها فقط می خواهند بهاییان و بقیه را دچار جنگ روانی کنند و به نظر من سوال اصلی تر اینست که اگر واقعا بهاییان اینی هستند که می گویید پس چرا از آنها اینقدر می ترسید. به هر حال مردم عادی نیز شعور دارند و اگر اینی باشد که می گویید پس خود به خود بهاییان به حاشیه رانده می شوند. در آخر به نظر من قضاوت در مورد موفقیت و شکست یک استراتژی را باید به تاریخ سپرد. با درود