۱۳۸۷ بهمن ۲۸, دوشنبه

الفبای گفتگو

اگر کلمه "بهایی"، "بهاییت" یا "بهاییان" را در اینترنت جستجو کنید، به وبلاگ ها و وبسایت های فراوانی برمیخورید که بسیاری از آنان با هدف مقابله با دیانت بهایی طراحی شده اند. این سایتهای اینترنتی در کنار بسیاری از نشریات و رسانه های دیگر با تمام قوا به مبارزه با این دیانت و پیروان آن مشغولند و ظالمانه محدودیتهای بهاییان ایران را مسکوت میگذارند. لحن کلام این رسانه ها و سطح علمی و فرهنگی آنان طیف وسیعی را شامل میشود: از وبسایت های ظاهراً تحقیقی با شکل و شمایلی آراسته و لحنی عالمانه و متمدن نما گرفته تا وبلاگهای بی شرم و حیا و افسارگسیخته که تنها حاوی توهین و فحاشی و پرده دری اند. ولی مودب یا فحّاش، عالمانه یا عامیانه، متمدنانه یا بدوی، تمام این سایتها اعتقادات و مقدسات بهاییان را هدف آماج حملات بی امان خود قرار داده اند. بسیاری بهاییان را به چالش میکشند و برای بحث بر سر اعتقاداتشان به مباحثه و مناظره دعوت میکنند و برای شبهات تکراری شان پاسخ می طلبند. بهاییان نیز چندین سایت اینترنتی برای پاسخگویی به این شبهات براه انداخته اند و بطور منظم به سوالات بهایی ستیزان پاسخ میگویند، ولی همانطور که تصور میشد شدت حملات بهایی ستیزان و حاکمیت نه تنها کمتر نشده، بلکه بیشترهم شده و به برگزاری سمینارها و گردهم آیی های ضد بهایی و امضای طومار نیز تسری یافته است. ولی چرا چنین است؟

تقریباً واضح است که حاکمیت هیچگاه به دنبال جواب این شبهات نبوده و قصد روشنگری نداشته و تنها تخریب بهاییان در افکار عمومی مردم ایران را دنبال میکرده، هدفی که از بدو تولد این دیانت در سرلوحه کار بهایی ستیزان قرار داشته است. بهاییان هم با پاسخگویی به این شبهات در حقیقت به دنبال زدودن اثر این سم پاشیها از ذهن مردم هستند و به بیداری ناگهانی وجدان بهایی ستیزان و دست کشیدن آنان از تهمت و ظلم امید چندانی ندارند. ولی چرا این امید چنین کمرنگ است؟ بخاطر شرایطی که بهاییان در آن دعوت به مناظره و مباحثه میشوند.

البته قبل از هرچیز باید یادآور شد که این دعوت به بحث و گفتگو نیز ریاکارانه است، و چون استقبال بهاییان از مناظره را میبینند و یارای مباحثه برابر را درخود نمیابند از اختصاص تریبونی هرچند کوچک نیز به بهاییان دریغ میکنند و آنان را در خفقانی مطلق محبوس میکنند، کما اینکه در سی سال گذشته حتی یک پاراگراف در یک روزنامه کم شمار محلی هم از بهاییان دیده نشده است چه برسد به دقایقی فرصت برای دفاع در صدا و سیمای سراسری. با این حال اگر حاکمیت و بهایی ستیزان با شبهاتی که مطرح میکنند حقیقتاً قصد روشنگری و حقیقت جویی داشتند، همراه با دعوت به مناظره، زمینه اخلاقی و پیش شرطهای انسانی یک مباحثه عادلانه را نیز فراهم مینمودند. چطور میتوان در عرصه مناظره علمی بر طبل هل من مناظر کوبید در حالی که بهاییان سی سال از تحصیلات عالیه دانشگاهی و فرصت تقویت بنیه علمی بی بهره بوده اند؟! چطور میتوان حریف را به پاسخگویی دعوت کرد زمانی که امنیت مالی و جانی بهاییان در قبال باورهایشان سی سال در خطر جدی بوده است؟! چطور میشود بهاییان را به مباحثه در برابر همگان دعوت کرد در حالی که نیروهای امنیتی که باید حفظ امنیت بهاییان در طول مباحثه را عهده دار باشند خود به ضرب و شتم و دستگیری و تخریب قبرستانها مشغولند؟! وقتی بهایی مرده خفته درسکوت قبرستان امنیت ندارد با کدام تضمین امنیتی میتوان بهایی زنده را دعوت به مناظره عمومی کرد؟! چگونه میتوان از لابلای متون کتب بهاییان سوال مطرح کرد در حالی که دسترسی بهاییان به متون مذهبی خودشان روز بروز کمتر میشود و کتابها و کامپیوترها و سی دی ها و سایر منابع آنان بطور منظم هدف حمله عمال حکومتی قرار میگیرد و به تاراج میرود؟ چطور میتوان در چنین مناظره ای مردم را به قضاوت گرفت وقتی که هیچکدام از کتب بهایی برای داوری در دسترس عموم نیست و سایتهای اینترنتی بهاییان نیز با قفل و زنجیر فیلتر از دسترس دور مانده اند و تنها منبع بهایی شناسی برای اهل تحقیق ردیه ها و نوشته جات مغرضین و مخالفین است؟ این چگونه مباحثه ایست؟! آیا اولین شرط هر مناظره ای حقوق مساوی طرفین نیست؟
چگونه است که مسئولین کشور ما سی سال است که مذاکره و گفتگو با آمریکا را مشروط به فضای عادلانه و احترام متقابل، احترام به حقوق، قانون و شرایط احترام‌آمیز و عدالت و انصاف کرده اند ولی از بهاییان میخواهند که هیچ حقی را طلب نکنند و خواست احترام متقابل و عدالت و انصاف و قانون مداری از طرف آنان را زیاده خواهی تلقی می نمایند. چرا باید بهاییان هر گونه اهانت و فحاشی را بپذیرند و در این مباحثه نابرابر پاسخگوی شبهات آقایان نیز باشند؟!

واقعیت اینست که در چنین شرایطی انتظار هیچگونه گفتگو و مباحثه سازنده ای نمیتوان داشت. همانطور که پیش از این یکبار در پاسخ به آقای اعلمی ذکر شد، تا زمانی که حقوق شهروندی بهاییان برابر با بقیه ایرانیان نیست و برای دفاع از خودشان امکاناتی مساوی با منتقدین ندارند هر گونه بحثی پیرامون اعتقادات آنان مخالف اصول وجدانی و اخلاقیست. دوستان بهایی ستیز برای اثبات حسن نیتشان پیش از هر پرسشی از باورهای بهاییان باید تمام تلاش خود را صرف احقاق حقوق پایمال شده آنان و ساخت بستر مناسب برای گفتگو نمایند. بنابراین شایسته است که پیش از طرح هرگونه پرسشی از باورهای بهاییان، هر ایرانی منصفی حبس هر بهایی را حبس خود بداند و اجهاف به هر بهایی را ظلم به خود تلقی کند و در رفع آن بکوشد. پرسشگران از بهاییان خود باید در خط مقدم مبارزه برای احقاق حقوق آنان باشند تا شبهه هرگونه همدستی با ظالم و زمینه سازی ظلم را بزدایند. فقط بدین شکل میشود به ثمربخش بودن یک مناظره امیدوار بود.

با اینکه همانطور که نشان داده شد حداقل پیش نیازهای لازم برای یگ گفتگوی سالم بین بهاییان و منتقدین آنان مهیا نیست، ولی میبینیم که بهاییان باز هم از پاسخگویی به شبهات دریغ نمیکنند. البته حضرات گمان نکنند که چون بهاییان در پاسخگویی گشاده دستی میکنند پس از حقوق ابتدایی خود بیخبرند؛ خیر، آنان حق خود را خوب میدانند ولی همچون صد و شصت سال گذشته آگاهی هموطنانشان را به اندازه مطالبه حقوق خود مهم شمرده اند و گاهی نیز این آگاه سازی را مقدم داشته اند.


این نوشتار را همچنین میتوانید در این سایت ها بیابید:

http://memory-and-history.blogfa.com/post-31.aspx

http://www.iranian.com/main/comment/reply/56307/142162

۱۳۸۷ بهمن ۲۴, پنجشنبه

اتهامات جمع یاران ایران

خبرگزاري دانشجويان ايران (ایسنا) دیروز چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۸۷به نقل از معاون امنیت دادسرای تهران از اتهامات جمع یاران ایران خبر داد. وي برخي از عناوين اتهامي متهمان را جاسوسي براي اسراييل، توهين به مقدسات و تبليغ عليه نظام عنوان كرد.

بجاست که مقامات مسئول در این رابطه چند نکته را توضیح فرمایند تا شبهاتی که در این رابطه در افکار عمومی بوجود آمده رفع گردد:


1. معاون امنیت دادسرای عمومی و انقلاب تهران مرداد ماه امسال گفته بود که هفت‌ بهایی دستگیر شده اعتراف کرده‌اند با «بعضی از کشور‌ها از جمله اسرائیل» در ارتباط بوده و «دستوراتی» از آنها دریافت می‌کرده‌اند. اگر بهاییان دستگیر شده تابستان امسال اعتراف کرده اند چرا صدور قرار مجرمیت آنان تا بحال طول کشیده است؟

2. با توجه به اینکه تمامی فعالیتهای جامعه بهایی ایران از ابتدای انقلاب زیر نظر مسئولین بوده، متهمین چطور موفق به فعالیتهای جاسوسی شده اند؟

3. با توجه به اینکه بهاییان از تصدی پستهای دولتی ممنوعند، چگونه امکان دستیابی به اطلاعات و جاسوسی را یافته اند؟ اگر این مسئله بر اثر اهمال مأمورین حراست یا وزارت اطلاعات اتفاق افتاده، چه کسی مسئول چنین اهمال کاری است که بهاییانی که حتی از ورود به دانشگاه ها ممنوعند توانسته اند از سد محکم امنیتی بگذرند و به اسناد طبقه بندی شده دست یابند؟ اگر اصولاً فعالیتهای جاسوسیشان در حوزه های دیگر بوده این حوزه ها چه بوده اند؟

4. بهاییان در قبال جاسوسی چه دریافت کرده اند و این اقلام (یا وجوه) اکنون کجا نگهداری میشوند؟

5. با توجه به اینکه بهاییان به حکم دیانتشان از کارهای سیاسی ممنوعند فعالیتهای جاسوسی آنان بر چه اساس انجام شده است؟

6. اگر به گفته معاون امنیت دادسرای عمومی و انقلاب تهران یاران ایران به جاسوسی برای «بعضی از کشور‌ها از جمله اسرائیل» اعتراف کرده‌اند چرا تنها به جرم جاسوسی برای اسرائیل برایشان کیفرخواست صادر شده است؟ بقیه کشورها کدامها بوده اند و چه منافع مشترکی با اسرائیل داشته اند؟

7. با توجه به اینکه برای اقامه جرم نیاز به وجود یک انگیزه مشخص است، انگیزه جمع یاران ایران برای جاسوسی چه میتوانسته باشد؟

8. با توجه به اینکه بهاییان تنها اقلیت غیر مسلمان ایران هستند که به حقانیت اسلام معتقدند و در آثار بهایی حتی یک مورد توهین به مقدسات و باورهای اسلامی وجود ندارد، «توهین به مقدسات» از طرف جمع یاران ایران با چه انگیزه ای میتوانسته صورت گرفته باشد؟ این توهین کی و کجا صورت گرفته است؟

9. با توجه به اینکه همانطور که اشاره شد بهاییان نه تنها به حکم دیانتشان از کارهای سیاسی ممنوعند بلکه مأمور به تابعیت از دولتند با چه انگیزه ای علیه نظام تبلیغ کرده اند و این تبلیغ کی و کجا انجام شده است؟

10. مسئولین با کسانی که پیش از اعلام جرم و صدور کیفرخواست بهاییان را به اتهامات واهی بمب‌گذاری متهم کرده و با دروغگویی و افترا فضا را برعلیه آنان مسموم کرده بودند چگونه برخورد خواهد کرد؟

امیدواریم مسئولین محترم با پاسخ به این سوالات شبهه ناعادلانه و ظالمانه بودن روندهای قضایی در ایران را از اذهان بزدایند.


این نوشتار را همچنین میتوانید در این سایت ها بیابید:

http://memory-and-history.blogfa.com/post-30.aspx


۱۳۸۷ بهمن ۱۴, دوشنبه

بازی بی پایان

کسانی که کشمکش های مداوم جامعه بهایی با حاکمیت و بهایی ستیزان را دنبال میکنند به راحتی میتوانند یک چرخه تکرار شونده را مشاهده نمایند: دایره بی انتهای تهمتها و دروغهای تکراری بهایی ستیزان از یک طرف و تلاش بهاییان برای پاسخگویی و رفع شبهات از طرف دیگر. با اینکه عمق سخافت دروغها و تناقض فاحش تهمتها و افترائات بهایی ستیزان آنقدر هست که ناظرین منصف را پوزخند بر لب آرد، واقعیت اینست که اینان در نبرد ناجوانمردانه و نابرابری که علیه بهاییان آغاز کرده اند تا حد زیادی موفق بوده اند. علتش هم بسیار ساده است. بهایی ستیزان از یک قانون ابتدایی ولی مؤثر پیروی میکنند: بهترین دفاع حمله است.

واقعیت اینست که بهایی ستیزان موفق شده اند جریان بازی را عوض کنند و بهاییان را در مسائلی که بشکل طبیعی نیازی به دفاع ندارند در موضع دفاعی قرار دهند. آنها صورت مسئله را عوض کرده اند و ذهن مردم را با استفاده از بلندگوهای دولتی و امکانات عظیم تبلیغاتی به سوالاتی تقلّبی و نامربوط بجای پرسشهای اصلی و حقیقی مشغول کرده اند. بهایی ستیزان موفق شده اند که افکار مردم را از توجه به مسائل اصلی مربوط به بهاییان منحرف کنند. چگونه؟ با ریختن کوه تهمتها و دروغهای بی اساس و سخیف بر سربهاییان و قرار دادن آنها در موضع تدافعی. بهایی ستیزان با اینکار به چند هدف میرسند: اول اینکه با نگاه داشتن دائم بهاییان در جایگاه یک متهم آنها را در ذهن مردم مشکوک و مصداق "تا نباشد چیزکی ..." قرار میدهند. دوم اینکه به زعم خودشان تمام انرژی و وقت بهاییان را صرف پاسخگویی و دفاع میکنند، به شکلی که جایی برای مطالبه حقوق باقی نماند. سوم اینکه اگر مردم ایران از صدها دروغ که در رابطه با بهاییان گفته میشود یکی را هم باور کنند باز بهایی ستیزان برنده اند. چهارم اینکه با این دروغها ظلم به جامعه بهایی را موجه جلوه میدهند. پنجم اینکه با حجم بالای اتهامات بی پایه، فعالین حقوق بشر را از مداخله و دفاع از بهاییان میترسانند، ششم اینکه بدین وسیله هرکه را که در صدد حمایت از بهاییان بر آید را شریک جرم آنان وانمود کرده و در نتیجه بهاییان را ایزوله میکنند. هفتم اینکه دوستان آشنای لباس شخصی (بخوانید عمّال حکومتی) را تحریک کنند که به آزار بهاییان بپردازند، و چون این آزار از یونیفورم پوش ها نیست آنرا "امواج سهمگین خشم ملّت غیور" بنامند و خود را از پاسخگویی معاف بدارند، و هشتم و مهمترین اینکه ذهن مردم را از طرح سوال اصلی منحرف میکنند. و اما سوال اصلی چیست؟

سوال اصلی قطعاً این نیست که چرا به نظر میرسد که بهاءالله در جایی ادعای الوهیت کرده، یا اینکه آیا در آن واحد سه همسر داشته یا نداشته، یا اینکه چرا دولت انگلیس به عبدالبهاء لقب سِر داده، یا اینکه چرا اماکن مقدسه بهاییان در اسرائیل واقع شده، یا اینکه چرا حکم حرمت ازدواج با محارم در دیانت بهایی آنگونه که حضرات می پسندند نیست، یا اینکه فلسفه تجدید اسباب خانه هر نوزده سال یکبار چیست. سوال واقعی هیچکدام از اینها نیست. سوال واقعی اینست که این مسائل اصولاً چه ارتباطی به بهایی ستیزان و حاکمیت دارد؟ چرا باید حقوق بهاییان منوط و مشروط و مربوط به اعتقاداتشان باشد؟ رئیس جمهور ما در پاسخ خبرنگاری که از تضییع حقوق بهاییان پرسید از نام پیامبر بهاییان سوال میکند! فرض کنیم اصولاً بهاییان پیامبر نداشته باشند، کجای قانون اساسی ذکر شده که رئیس جمهور تنها حافظ منافع و مدافع حقوق کسانیست که پیامبر دارند؟! مگر حکومت در آمریکا یا سایر کشورهایی که مسیحیان اکثریت و قدرت دارند هنگام ثبت نام جوانان مسلمان در دانشگاه ها از پیامبرشان میپرسند؟ مگر در بند نهم اصل سوم قانون اساسی دولت به عنوان ضامن اجرای قانون موظف به "رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینه‏های مادی و معنوی" نشده است؟ مگر اصل چهاردهم دولت و مسلمانان را موظف نمیکند که " نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند"؟ مگر اصل نوزدهم نمیگوید که "مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند"؟ مگر اصل بیستم نمیگوید که "همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند"؟ و بالاخره مگر اصل بیست و سوم نمیگوید که "تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‏ای مورد تعرض و موُاخذه قرار دارد"؟! پس چرا رئیس جمهور از پیامبر بهاییان میپرسد؟ میدانید اگر رئیس جمهوری شیطان بزرگ چنین بگوید چه بر سرش می آید؟ چرا باید باورهای مذهبی یک مادر پیرِ رنجدیده، حق گریستن بر مزارِ فرزندِ اعدام شده اش را ازاو بگیرد؟

بله عزیزان سوالاتی که حاکمیت سعی میکند پنهان کند اینهاست. وگرنه آقای دکتر ولایتی خوب میداند که هویدا بهایی نبوده و حتی اگر هم میبود دلیلی برای تخریب قبرستانهای بهایی نمیشد. دلیلی برای آزارها، تخریب ها، تصرف ها، اخراج ها، بازداشتها و اعدام ها نمیشد. ولی ایشان از اهانت به مردگان سخن نمیگوید، وذهن شنونده را مشغول کوهی از دروغها میکند تا کسی نپرسد پس چرا بهشت زهرا را خراب نمیکنیم، مگر شاه و سران ساواک مسلمان نبودند؟ چرا جلوی ورود جوانان مسلمان را به دانشگاه نمیگیریم، مگر قبله اول مسلمین نیز در اسرائیل واقع نشده است؟ اگر آنچه در مورد بهاییان میگویید درست است چرا به آنان اجازه دفاع نمیدهید؟

بله عزیزان، آقای ولایتی و آقای سید محمد کاظم احمدی و آقای سيد كاظم موسوي و دیگران خوب میدانند که دروغ میگویند و گمراه میگنند. ولی نومیدانه این چرخه فرساینده و این بازی متظاهرانه را ادامه میدهند تا شاید چند صباحی دیگر بتوانند مردم را بفریبند و عوام را گمراه کنند، تو گویی رگ حیاتشان از این فریب ها خون می گیرد.



این نوشتار را همچنین میتوانید در این سایت ها بیابید:

http://memory-and-history.blogfa.com/post-28.aspx