۱۳۸۷ مهر ۲۸, یکشنبه

سخنی با دوستان بهایی ستیز (به بهانه مباحثه قلمی اخیر با آقای اعلمی)

آقای اعلمی اخیراً صفحه ای را به مباحثه و مناظره در رابطه با دیانت بهایی اختصاص داده اند. قطع نظر از زاویه نگاه ایشان به این دیانت، چنین اقدامی در راستای تنویر افکار عمومی قطعاً قدمی مثبت تلقی میشود و جای قدردانی دارد. در شرایطی که تقریباً هیچکدام از رسانه های داخل کشور پروای اختصاص تریبونی هر چند کوچک به بهاییان را ندارند، آقای اعلمی بهاییان را در اطاقی از خانه اینترنتی شان مهمان کرده اند. این قدم مثبت باید سرمشق تمام سیاستمداران، روزنامه نگاران، فعالین حقوق بشر و حتی بهایی ستیزان قرار گیرد و هرکس به وسع خودش راه را برای یک گفتگوی برابر هموار کند و به بهاییان فرصتی-هر چند کوچک-برای دفاع در مقابل سیل اتهامات و شبهات را بدهد. در شرایط ایده آل اصولاً تا زمانی که حقوق شهروندی بهاییان برابر با بقیه ایرانیان نیست و برای دفاع از خودشان امکاناتی مساوی با منتقدین ندارند هر گونه بحثی پیرامون اعتقادات آنان مخالف اصول وجدانی و اخلاقیست. گروه های بهایی ستیز باید پیش از طرح هر گونه انتقاد نسبت به این دیانت تمام قوای خود را صرف احقاق حقوق ابتدایی بهاییان کنند. تا زمانی که بهاییان و بهایی ستیزان از حقوق و امکاناتی برابر برخوردار نیستند بحث پیرامون اعتقادات بهاییان هیچ معنا و مشروعیتی نخواهد داشت. در این راستا اقدام آقای اعلمی در مهیا کردن یک بستر عادلانه برای گفتگویی سازنده باید توسط تمام آزادیخواهان و آزاد اندیشان ارج نهاده شده و گسترش یابد.

در ارتباط با سوالاتی که آقای اعلمی در این مناظره اینترنتی مطرح کرده اند هم چند نکته قابل تأمل است. با اینکه این سؤالات اکثراً دیدی اسلامی دارند (مسلماً چون فرد پرسشگرمسلمان است)، از بهاییان خواسته شده که در مقام پاسخگویی مخاطب را محققی بی طرف و بی دین فرض کنند و در این راستا به آثار اسلامی استناد نکنند. واضح است که وضع قوانینی متفاوت برای طرفین یک مناظره منصفانه نیست. البته چنین پیش شرطی برای تمام دوستانی که شروطی مشابه برای بهاییان وضع می کنند تناقضی جالب به همراه دارد که من مایلم نظرشان را در رابطه با آن بدانم.

اگر آقای اعلمی و سایر دوستان بهایی ستیز را در این مورد خاص بی دین فرض کنیم، هدف ایشان از طرح این سؤالات از بهاییان را جز این سه چیز نمیتوانیم تصور کنیم:

1. ایشان ناظری بیطرف هستند که فقط قصد کسب اطلاعات دارند؛

2. بر اساس مطالعات مقدماتی، ایشان به باطل بودن دیانت بهایی پی برده اند و حال با طرح این سؤالات قصد اثبات این مسأله و آگاه کردن دیگران را دارند؛

3. بر اساس مطالعات مقدماتی، ایشان به باطل بودن دیانت بهایی پی برده اند وچون هموطنان بهاییشان را دوست میدارند قصد دارند آنها را از گمراهی نجات دهند.

هدف آقای اعلمی "صرفاً" کسب اطلاعات نیست چون اصولاً با عنوان صفحه و مقدمه ای که ذکر کرده اند سازگاری ندارد. بعنوان مثال ایشان فرموده اند که "هیچگونه تمایلی به ادامه بحث پیرامون فرقه بهائیت و اعتقادات پیروان آن" ندارند و حتی پیش از اینکه پاسخها را بشنوند دیانت بهایی را "فرقه" خوانده اند، بنابراین واضح است که ایشان فقط در دادگاهی که حکم آن از پیش مشخص است به بهاییان فرصت دفاعی میدهند تا بقول معروف لال از دنیا نرفته باشند و ازظلم شکایت نکنند. باید متذکر شد که با اینکه اختصاص این تریبون به بحث با بهاییان اقدامی مثبت است، چنین نوع نگرشی عملاً مناظره را عقیم میسازد و بازده آنرا به حداقل میرساند. هدف مناظره آگاه سازیست؛ اگر پیش از مناظره خود را آگاه فرض کنیم فایده ای بر مناظره مترتب نیست و مخاطب نیز ادعای ما را مبنی بر بی طرف بودن قبول نخواهد کرد.

بنا به همین دلیل و اینکه ایشان تمایلی به ادامه بحث پیرامون دیانت بهایی نداشته اند انگیزه نجات بهاییان از گمراهی نیز منتفی است. بنابراین اختصاص این صفحه به این مبحث به این دلیل است که نشان داده شود که اگر به بهاییان فرصتی هم برای دفاع و پاسخگویی داده شود از خلال بحث بطلان این دیانت بر همگان آشکارشده و از گمراهی مردم جلوگیری خواهد شد. خب حال اگر ما نشان دهیم که ایراداتی که ایشان به دیانت بهایی میگیرند بسیار بیشتر و عمیقتر در اسلام وجود دارد ایشان به عنوان یک فرد بیطرف و بی دین اول باید به آگاه سازی درباره دیانت اسلام بپردازند. چرا؟ چون هم تعداد مسلمانان خیلی بیشتر است و هم بخاطر نوع ایرادات و عواقب وخیمی که داشته اند اهمیت و فوریت قضیه بسیار بیشتر است. مثل اینست که تومور مغزی یک بیمار سرطانی را رها کنی و نگران خراش کوچک انگشتش باشی. گمراهی بهاییان هرچه هست به خشونت منجر نمیشود ولی جناب اعلمی که بعنوان یک فرد بیطرف نسبت به آگاه سازی مردم احساس مسئولیت میکنند چطور میتوانند نسبت به خشونت هایی که به اسم اسلام انجام میشود بی تفاوت باشند؟ آیا انصافاً نتیجه غمگین این سؤ تعبیر ها ارزش اختصاص یک صفحه را نداشت و استفاده این همه وقت و انرژی که در مخالفت با بهاییان صرف شده برای ترویج روح صلح دوست اسلام واجبتر نبود؟

قلباً امیدوارم که شروع این بحث توسط آقای اعلمی مقدمه ای شود برای مباحثات جدی تر و در این مسیر روزبه روز به شرایطی عادلانه تر برای اینگونه مناظره ها نزدیک تر شویم. چه خوبست که اختصاص تریبونی برای مناظره با هموطنان بهاییمان را لطف و مرحمتی اسلامی به آنان تلقی نکنیم و اگر حقیقتاً خواهان رفع تبعیضات و احقاق حقوق آنان هستیم از گفتگو اکراه نداشته باشیم، با آغوش باز به استقبال روشنگری برویم و بسان یک قاضی بی طرف وعادل برای دفاعیات هموطنان بهاییمان شرط و حدّ و خط و مرز نگذاریم.

به امید ادامه راه آقای اعلمی توسط دیگر روشنفکران و عدالت خواهان

۳ نظر:

دم جنبانک گفت...

اقای اعلمی ادعا می کند که بعد از خواندن کتاب های بهایی به نواقص و مشکلات عدیده ای که لیستی از آن را ارائه کردند، رسیده اند.
از مطالعه لیست ایشان استنباطهایی به شرح زیر داشته ام:
۱)آقای اعلمی به طور مستقل آثار بهایی را مطالعه کردند، و به لیستی از مشکلات رسیدند که عینا در هر کتاب ردیه ای و یا در سایت بهایی پژوهی یافت می شود. جالب آنست که در نقل قول از کتاب لیدی بلامفیلد عینا دچار همان لغزشی در حفظ امانت شدند که یکی از کتب ردیه که آقای خسرو به آن اشاره کرده است شده بود. جل الخالق

۲)منابع ایشان طیف وسیعی از آثار بهایی، اعم از الواح و آثار فارسی، عربی. مجلات بهایی و کتاب های نویسندگان بهایی و غیره می شود. چنین پوششی اگر توسط یک گروه مطالعاتی بزرگ و یا شخصی چون محیط طباطبایی که عمر شریفش را در این راه گذاشته است انجام شود جای پرسش نیست. اما اگر یک متحری ساده برای کسب اطلاعات از دینی به چنین تحقیق گسترده ای دست بزند واقعا تحسین نگیز و حتی سوال انگیز می باشد، توجه کنید که برای یافتن این چنین مجموعه ای از ایرادات، باید حد اقل ۱۰-۱۵ برابر این حجم را مطالعه کرده باشند. آنهم با دقتی خارق العاده که هیج جمله ای از زیر ذره بین ایشان در نرفته باشد.

۳) بعد از تکمیل چنین دوره مطالعاتی عمیق و زمانگیری که به طرح مشکلات عدیده ای منتج شد، به نظر می آید که آقای اعلمی از درک ساده ترین مفاهیم امر بهایی مثل عالم حق، امر و خلق عاجزند. ایشان با تمام اطلاعاتی که از دیانت بهایی کسب کرده اند، در جواب مسلمانی که بهاییان را تشنه به خون مسلمانان خواند می نویسد که تا در دادگاهی ثابت نشود نباید رایی داد. چگونه می شود که شخصی چنین در آثار بهایی مستغرق شود اما به کامنت مذکور چنین جواب موهومی بدهد. چگونه می شود که شخصی بعد از خواندن آثار بهاءالله و مناجات ها و نیایش هایش باز هم بگوید که او خود را در مقام الوهیت می دید.

Unknown گفت...

Oh my God this man talks absolute nonsense! man mundam in charandiato az kojash dar miare be ham mibafe!
thanks for your post Shahin jan :)

Pooya

ناشناس گفت...

والله من اين آقا شاهين را نه ديدم ونه ميشناسم ولي اگه همه‌ي بهاييها انقدر عالمانه و منطقي بحث مي‌كنند بهتره خيلي وارد مذاكره باهاشون نشيم چون ممكنه كار به جاهاي باريك بكشه