۱۳۸۷ شهریور ۵, سه‌شنبه

اوباما، مک کین و مسأله شرّ

سناتور اوباما و سناتورمک کین نامزدهای دموکرات و جمهوری خواه ریاست جمهوری ایالات متحده، در ادامه مبارزات انتخاباتی خود، روز شنبه 16 آگست 2008 در برابر حضار ایونجلیکال در کلیسا حاضر شدند و به سوالات پیشوای روحانی کلیسا، ریک وارن، پاسخ گفتند. یکی از سوالاتی که از طرف ریک وارن مطرح شد در ارتباط با مسأله وجود شرّ در جهان بود. ریک وارن پرسید: "آیا شرّ وجود دارد؟ اگر دارد آیا باید نادیده اش گرفت، آیا باید با آن مذاکره کرد، آیا باید با آن مقابله کرد یا باید آنرا شکست داد؟" اگرچه هر دو سناتور وجود شرّ را تأیید کردند، راه حلهای متفاوتی را برای مواجهه با آن ارائه دادند. سناتور اوباما که به نظر من نگرش معقولتری داشت، گفت که ما باید با شرّ مبارزه کنیم، ولی نباید در این مسیر خود را مصون از خطا بپنداریم (مضمون). سناتورمک کین که آشکارا در پی تحت تأثیر قرار دادن مخاطبین مذهبی (که بطور سنّتی جمهوری خواه هستند) بود، بلافاصله پاسخ داد: "باید شکستش دهیم." پاسخی که با تشویق حضار همراه بود.
اعتقاد به وجود شرّ در جهان ریشه در باورهای مسیحی دارد. در دیانت بهایی شرّ امری عدمی تعریف شده است، به این معنا که
شرّ از خود وجودی ندارد، و آنچه که از آن به شرّ تعبیر میشود در واقع عدم خیر است، مثل تاریکی که عدم و فقدان نور است، و یا موت که عدم حیاتست ( حضرت عبدالبهاء، مفاوضات، صفحه 198). این نوشتار سعی دارد که به بررسی نتایج استفاده از مذهب در سیاست بپردازد و تفاوت تعریف شرّ در ادیان مسیحی و بهایی را مرور کند و نتایج این تفاوتها را در جهان امروز نشان دهد.
اعتقاد به وجود شرّ در دنیا در جامعه مذهبی
ایالات متحده امریست مهم که عاملی تعیین کننده در تدوین سیاستهای خارجی این کشور به شمار میرود. انتخاب برچسب هایی مثل "محور شرارت" و یا بیان اینکه "هر که با ما نیست بر علیه ماست" از طرف دولت بوش بر مبنای اعتقاد به وجود شرّ و دو قطبی دیدن دنیا انجام میشود و معنا میابد. این رویکردیست بسیار خطرناک که عواقب وخیمی میتواند به دنبال داشته باشد. وقتی ما مفهوم "شرّ" در باورهای مسیحی را زیربنای سیاستهای خارجی خود قرار دهیم و برای توصیف دشمنانمان استفاده کنیم ناگزیر خودمان در قطب "خیر" قرار میگیریم که مبرا از اشتباه است و هرچه در مبارزه با شرّ انجام دهد (منجمله اشغال عراق و اتفاتی که در ابوغریب و گوانتانامو میفتد) مصون از خطاست و بی نیاز از انتقاد. این چیزیست که سناتور اوباما از آن ابراز نگرانی میکند و سعی میکند از قرار گرفتن در موضع خیر مطلق پرهیز کند. سؤالی که در این رابطه به ذهن یک ناظر تیزبین میرسد اینست که اصولاً چه نیازی به استفاده از مفهوم مذهبی "شرّ" برای مبارزه با دشنانمان هست؟ گروه های تروریستی اگر در یک دادگاه صالح محکوم شوند مجرمانی خواهند بود که برایشان در قوانین بین المللی مجازاتهایی پیش بینی شده. تنها حاصلی که اطلاق برچسب "شرّ" به اینگونه افراد دارد قرار گرفتن خودمان در موضع "خیر" است که ما را از هرگونه پاسخگویی به انتقادات بی نیاز خواهد کرد، و به نظر می آید این هدفیست که دولتمردان آمریکایی از بکار گیری مفهوم مذهبی شرّ دنبال میکنند.
البته این رویکرد در سایر حکومتهای مذهبی نیز دیده میشود. حاکمیت فعلی ایران که خود را زمینه ساز ظهور قائم میداند نیز با این حربه راه را بر هرگونه انتقاد میبندد. اینجاست که اهمیت لزوم جدایی دین از سیاست که در دیانت بهایی بر آن تأکید شده بیشتر رخ مینماید.
تفاوت نوع نگاه به مقوله شرّ نیز میتواند نتایج بسیار متفاوتی در پی داشته باشد. همانطور که پیشتر اشاره شد، ماهیت "شرّ" در دیانت بهایی با دیانت مسیحی متفاوت است. مطابق با اعتقادات بهایی شرّ عدم خیر است مثل تاریکی که عدم و فقدان نور است. شما اگر چنین تعریفی را مدّ نظر قرار دهید در میابید که با بمب و گلوله نمیتوان به جنگ تاریکی رفت بلکه برای از بین بردن تاریکی فقط باید بر آن نور تاباند. به همین ترتیب طبق اعتقادات بهایی برای مبارزه با شرّ فقط باید خیر را گسترش داد تا اثری از شرّ باقی نماند. راه دیگری نیست. قطع نظر از تفاوت تعاریف خیر و شرّ ، اگر قبول کنیم که این دو با هم ضدّیت ماهوی دارند ناگزیر باید بپذیریم آنچه ذاتاً بخشی از شرّ محسوب میشود (مثل ترور و کشتن انسانهای بیگناه) نمیتواند در ذات خیر راه داشته باشد و در گسترش آن بکار رود. چیزی که برای نشر آن نیاز به این ابزارها هست، هرچه که هست خیر نمیتواند باشد و بنابراین در از بین بردن شرّ ی که تعریف کرده ایم هم بی تأثیر خواهد بود (شاید حتّی به تقویت آن بینجامد).
براحتی میتوان دید که تفاوت نوع نگاه به یک مقوله ظاهراً ساده صرفاً فلسفی تا چه اندازه میتواند دید و عملکرد ما را نسبت به جهان تغییر دهد و زندگی میلیونها انسان را تحت تأثیر قرار دهد.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

khob minevisi
lara