با تمام احترامی که برای خانم صدر بخاطر تلاش های خستگی ناپذیرشان در زمینه حقوق بشر قائلم، برخی از سخنانشان در این دو برنامه را کمی عجیب یافتم. گاهی به نظر میرسید که هدف ایشان در بحث پیش از اینکه روشنگری باشد اصرار به رأی از طریق مخالفت بی دلیل با دیگران و در مواردی اتهام زنی بی اساس بود. مثلاً در برنامه فمینیسم اسلامی، خانم صدر در دقیقه 37:35 خطاب به خانم علی نژاد-که بر لزوم استفاده از گفتمانی برای جذب تمام مردم ایران، اعم از سنتی و غیر سنتی، تأکید میکرد-گفت: «اشکال شما اینه که اتفاقاً گفتار اسلام سیاسی و بنیادگرایی اسلامی رو میگیرین، درونی میکنین و دارین بازتولید میکنین». معنای این حرف دقیقاً چیست؟ آیا خانم صدر میگوید که خانم علی نژاد نوع بزک کرده ای از بنیاد گرایی اسلامی را عرضه میکند؟ سخن خانم علی نژاد به نظر میرسد که تنها ناظر به لزوم مشارکت آحاد ملت در جنبش زنان باشد، بنابراین این تشخیص خانم صدر بر چه مبنایی صورت گرفته است؟ ولی اگر هم سخن خانم صدر درست باشد، آیا تفکر عمیق درباره باور های مذهبی (درونی کردن) و ارائه خوانشی جدید (بازتولید) به خودی خود چیز بدی است؟ یا این گفنهِ خانم صدر صرفاً به نیت اقامه اتهامی برای مرعوب کردن مخاطب بیان شده است؟
در برنامه «جنبش سبز و جنبش زنان» هم چیزهای جالبی از خانم صدر می شنویم. ایشان در پاسخ به خانم توسلیان که نگران خرد شدن آرمان جنبش سبز به اهدافِ گروهیِ فعالان جنبش های مختلف است در دقیقه 16:34 میگوید: «اول شما به این سوال جواب بدین که چرا کارگر ها...یا معلمین انقدر در جنبش سبز مشارکت ندارند؟ چون خودشون رو توش نمی بینند». خانم صدر خود را سخنگوی زنانی میدانند که شجاعانه در صف اول جنبش سبز بوده اند و با تکیه بر این موقعیت، حضور کارگران و معلمین در جنبش سبز را با حضور خانم ها مقایسه میکنند و با استناد به پیش فرضی سست، نتیجه ای سست تر میگیرند. واضح است که معلمین و کارگران، مثل خانم ها جنسیتی متفاوت از مردان نیستند که ظاهر متفاوتشان در تجمعات و تظاهرات اعتراض آمیز ردیابی میزان حضورشان در جنبش سبز را امکانپذیر کند، بنابراین بیان اینکه این دو گروهِ صنفی در جنبش سبز غایب هستند ادعایی است که بی پایه به نظر میرسد.
سوال دیگری که در این رابطه میتوان پرسید اینست که جنبش سبز اصولاً چیست و چگونه بوجود آمد؟ آیا غیر از اینست که جمع کثیری از مردم که به نتیجه انتخابات دهم ریاست جمهوری معترض بودند در یک اقدام خودجوش به نشانه اعتراض به خیابان ها آمدند و از آنجا که رنگ تبلیغاتی آقای موسوی را بعنوان سمبل حرکت خود انتخاب کردند «جنبش سبز» نام گرفتند؟ البته شکی نیست که مطالبات دیگری نیز به مرور به این جنبش اضافه شد که پیش از این خواسته های جنبش اصلاحات و جبهه دوم خرداد بود. حال اگر بگوییم که کارگران یا معلمین در این جنبش غایب هستند به این معناست که یا تمام کارگران و معلمین در انتخابات به آقای احمدی نژاد رأی دادند و یا اینکه مطالبات جنبش سبز خواسته آنان نیست. فرض اول که به وضوح مردود است. فرض دوم هم به این معناست که اگر خواسته های صنفی و شغلی کارگران و معلمین از طرف جنبش سبز مطرح نشود آنها نه به آزادی بیان و مطبوعات اهمیت می دهند و نه به انتخابات آزاد و باز شدن فضای سیاسی-اجتماعی، که ادعایی به غایت عجیب و غیر منصفانه است.
نکته دیگری که در این رابطه باید مد نظر داشت این است که زمانی که خواسته های بنیادین جنبش سبز محقق شود تمام گروه ها و دستجات از طریق نهادهای مدنی و اهرم های قانونی می توانند از دولت منتخب خود حقوقشان را مطالبه کنند و در این مقطع نیازی به نگارش سیاهه ای از خواسته های گروهی برای جنبش سبز نیست. تازه فایده ای هم بر این کار مترتب نیست؛ زمانی که حاکمیت این جنبش را اصولاً به رسمیت نمی شناسد و از بیخ و بن مردود و فتنه میخواند دعوا بر سر طرح مطالبات گروهی چه فایده ای جز ایجاد اختلاف بین اعضای این جنبش و تضعیف آن دارد؟
در بخشی دیگر، خانم صدر سر داده شدن شعار «برادر شهیدم، رأیتو پس میگیرم» از سوی راه پیمایان پس از فوت خانم آقا سلطان را نشان دهنده این می داند که اعضای جنبش سبز همه لزوماً بری از «ویژگی های آن جامعه مردسالار نیستند» و این نشانه ای از «نادیده گرفته شدن نقش زنان» دارد. اولاً از یک فعال پیشرو حقوق زنان مثل خانم صدر انتظار میرود که تحقق آرمان های جنبش زنان و توجه به حقوق خانم ها را فراتر از انتخاب یک شعار یک خطی-آن هم در آن شرایط بحرانی-ببینند. با اینکه تلاش ایشان در احقاق حقوق حقّه خانم ها بدون شک قابل تقدیر است، تمرکز بر مسائل شعاری (به معنای واقعی کلمه) از ایشان تصویر شخصی سطحی و ظاهربین خواهد ساخت که در میانه دعوا مشغول تعیین نرخ است و از اهداف عمیق تر جنیش سبز غافل مانده است. از این گذشته وقتی که این شعار سر داده میشد، در بسیاری از موارد صدای خانم ها از آقایان بلندتر بود، و ظاهراً خانم هایی که در بطن حوادث بودند بر خلاف خانم صدر اعتراض به وضع موجود را بر سهم خواهی ارجح میدیدند و ترجیح دادند که بجای نگرانی حقِ خود، فریاد رسای هموطن مظلوم خود باشند. شاید خِرَدِ جمعیِ بانوان ایرانی از تحلیل های حسابگرانه و فرصت طلبانه برخی فعالان اجتماعی سبقت گرفته و دریافته که اگر هرکدام از ما زبان گویای دیگری باشیم حتی اگر هیچکدام در انتها به حقمان نرسیم یکپارچه گی و اتحادی که در این مسیر بدست می آوریم از احقاق تمام آن حقوق با ارزش تر خواهد بود.
ایشان در ادامه و در پاسخ به آقای کریمی که میپرسند آیا صحیح است که در یک جنبش دموکراسی خواهی وسیع اجتماعی به این شکل به دنبال سهم زن یا مرد بود (نقل به مضمون) میگویند: «قطعاً. هر نوع حرکت سیاسی بر مبنای سهم خواهیست، شما همه جای دنیا می بینید که حتی احزاب سهم خود را مشخص میکنند...وگرنه در انتها کرسی های پارلمان چگونه تقسیم خواهد شد». این به نظر من غم انگیز ترین سخن خانم صدر در این میزگرد است. مقایسه زن و مرد با احزاب سیاسی که مدام در جنگ قدرت هستند ظلم به هر دو جنس است. دلزده گان از زشتی های سیاست به خوبی میدانند که معنی این سخن خانم صدر چیست. یعنی تابحال نبرد های غیر اخلاقی احزاب سیاسی برای کسب قدرت کم بود، در آیندهِ موردِ نظرِ خانم صدر جنگ قدرتِ خانم ها و آقایان هم به آن اضافه خواهد شد. ایکاش خانم صدر بجای افتادن از آن سوی بام به فکر یافتن راهکارهایی برای تقویت عشقی که باید بین زن و مرد وجود داشته باشد می بودند و اصلاح قوانین مدنی را ورای قدرت گرفتن خانم ها در یک جنگ فرضی، و در مسیر استحکام این عشق، تحکیم بنیان خانواده و تقویت حضور زن در عرصه جامعه می دیدند. باور کنید صلاح نیست که زمین بازی های زشت سیاسی را به جمع خانواده ها نیز گسترش دهیم. گمان دارم که قاطبه خانم های ایرانی هم با پیگیری حقوق حقّه شان به دنبال شانسی مساوی برای ساختن دنیای خود، خانواده و کشورشان هستند و نه ورود به یک زورآزمایی سیاسی با مردان.
نکته جالب دیگری هم که من در این دو میزگرد مشاهده کردم بی توجهی میهمانان به نقش مجری و قطع مکرر سخنان یکدیگر بود، تو گویی که بسیاری از اختلافات کهنه در برابر دوربین مجال بروز یافته بودند. البته لازم به ذکر نیست که مراعات آداب گفتن و شنیدن بدون شک به استقرار گفتمان های سازنده و نهادینه کردن اصل مشورت کمک خواهد کرد و این بیش از مردم عادی برای فعالان فرهنگی و اجتماعی ضروریست تا با تفاهم فکری امکان تحکیم اقدامات گروهی فراهم آید و تشتّت و اختلافات بی مورد فعالیت های مهم حقوق بشری را تضعیف نکند.
با آرزوی اینکه فعالان پیشرو اجتماعی ما بتوانند با ژرف اندیشی و خردمندی، بصیرت لازم برای راهبری این جنبش عظیم و خطیر را بازیابند، از کوته نگری بپرهیزند و هدف خود در پیگیری حقوق یک گروه، صنف یا جنس خاص را بخشی از یک رسالت بزرگتر که تأمین منافع عموم مردم ایران است ببینند.